۱۳۹۲ آذر ۷, پنجشنبه

چگونه میکـُشی پلید




 نفس نفس در این زمین هوای زنـدگـی چـرا ، بـریـده ای بـنـام دین ؟ مرام و مکتب تو چیست ، که قلب غنچه می دری که خوشدلی نشانده ای ، به سوگ و غصه میهنی ؟ کدام تباه سیرتی ، خمیر نطفۀ تو ساخت که در تولدت خدا ، به اهرمن، زمانه باخت ؟ تو خصم عشق وجان شدی ، خیانت عیان شدی گمان مبر که بـُرده ای ، به انتقام نشان شدی به حکم ضجه های خلق ، بنای دین تو فناست به خاک میکِشیم هر آن ، برای تو ،هم او خداست بجای کعبه ات هزار ، وفا سرا بنا کنیم وضو به می گرفته و ، به عشق اقتدا کنیم
 امیر کارگر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر