۱۳۹۲ آبان ۲۶, یکشنبه

شیرکو چرا شیرکو شد؟


محمد نوری زاد امروز در شهر بانه به خانه پدر و مادر شیرکو معارفی رفته است و در صحفه خود در این مورد این دیدار چنین می نویسد:
فارغ از این که دادگاههای ما چه کسی را محارب و براندازمی دانند وچه کسی را مستحق اعدام، می خواهم به این مهم اشاره کنم که وقتی خودِ ما دزدیم ودزد پرور، وقتی خود ما دروغگوییم و دروغپرداز، وقتی خود ما اهل زد وبندیم وهمه ی کائنات وهمه ی هستی را زبون و ذلیل خود می خواهیم، و وقتی خود ما درهیبت یک دستگاه اطلاعاتیِ برآمده ازهیمنه ی اسلامی گوش تا گوش سرمی بریم و دودمانها را به باد می دهیم و آبروها را می بریم و اموال مردم را بالا می کشیم، می توانیم آیا به یک دزد خرده پا و به یک قمه کشِ بی خرد وبه یک جوان هفت تیرکش تحکم کنیم که چرا می دزدی و چرا می ترسانی و چرا می کشی؟
من شخصاً باورم براین است که اگردریک جامعه ی متعادل کسی اسلحه بردارد و برای براندازیِ حاکمیتِ متعادل به جنگ مسلحانه روی بَرَد، حتماً باید دادگاهی اش کرد وبه اشد مجازات محکومش کرد. چرا؟ چون می شود ازاین فرد اسلحه به دست پرسید: کاروکسب مناسبی نداشتی که داشتی، آزادی مطلوب نداشتی که داشتی، ازحقوق یکسانِ شهروندی برخوردار نبودی که بودی، امکان تحصیل وامکان قرارگرفتن برسرِمسندهای ریز ودرشتِ کشورنداشتی که داشتی، پس چه مرگت بود که دست به اسلحه بردی؟ تو که ازاینهمه دارایی بهره مند بودی چرا به خشونت روی بردی؟ بله، دریک چنین شرایطی فرد اسلحه بدست مستحق اشد مجازات است. اما وقتی خودِ ما یک جوان را ازهمه ی فرصت های یک زندگیِ حداقلی محرومش کرده ایم و خود ما اورا بسمت بن بست های اجتماعی هل داده ایم، تجویزِمجازات اعدام برای این جوان می تواند تهی از انصاف و دورازعدالت باشد.
من امروزبه دیدن پدرومادرشیرکومعارفی رفتم تا برسرشان فریاد بزنم: چرا درتربیت فرزندتان کوتاهی کرده اید وازاویک ضد انقلاب مسلح برآورده اید؟ باورکنید آنچه که ازاین دیدارعایدم شد چیزی جزاین نبود که ما – آری خود ما حاکمان جمهوری اسلامی – بوده ایم که به دست او اسلحه داده ایم تا علیه ما وارد عمل شود. وقتی ما تمامی عرصه های ورود به یک زندگیِ مختصررا به روی یک جوان می بندیم، واورا به دره ی شهروندان درجه ی چند تبعید می کنیم، ومرتب هویت او را انکاروتحقیرمی کنیم، حتماً نیزاین خود ماهستیم که او را به سمت خشونت وعکس العمل های بی حاصل هُل می دهیم. ایکاش دستگاههای امنیتی و قضاییِ ما پیش ازآنکه به اعدام یک جوانِ مستأصلِ کُردِ خاطی شتاب کنند، یک نگاهی به اطراف خود می کردند و به اندازه ی یکدهم اطرافیان وآشنایان خود برای آن جوان فرصت تنبّه وبازگشت اختصاص می دادند. همین.
صبح بیست وششم آبان نود و دو - بانه


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر