واتفاقا این تقلب بیش از آنکه از جانب بیگانگان صورت گرفته باشد از خجانب
کسانی از خود ایرانیان صورت گرفته است. وقتی بزرگترین مورخ جهان ابن خلدون ،
مینویسد که ((پیش از حمله اعراب ایرانیان سرزمین هایی پهناور در اختیار
داشتند با جمعیت بسیار و با تمدنی بزرگ ، ولی بعد از آنکه عرب با نیروی
شمشیر بر آنان استیلا یافت چنان دست خوش تاراج و ویرانی شدند که گویی هرگز
وجود نداشته _ زیرا گرایش طبیعی عرب این است که رزق خویش را سر نیزه خود
بجوید اگر در این مسیر به قدرت و حاکمیت دست یابد دیگر حد و حصری برای
غارتگری خود نشناسد ، و بدین ترتیب است که تمدن اقوام مغلوب منقرض می شود ،
و این درست همان امری بود که در ایران اتفاق افتاد )) ، فرضیه پردازی
ایرانی ، در سالهای پایانی قرن بیستم ، ادعا میکند که (( ایرانی اسلام را
با آغوش باز پذیرفت و هیچ کس نمیتواند بگوید که ایرانی از همان اول در
برابر اسلام قرار گرفت و نخواست آنرا بپذیرد)) (علی شریعتی:علی و حیات
بارورش پس از مرگ ) و وقتی معتبر ترین مورخان خود
جهان اسلام : طبری ، ابن الاثیر ، دینوری ، یعقوبی ، بلاذری ، ابن فقیه ،
راوندی ، مسعودی از صد هزار کشته ایرانی در جولاء نام میبرند ، و متذکر
میشوند ، که این دشت نبرد بهمین دلیل از جانب اعراب جولاء (پوشیده) نامیده
شد که اجساد کشته شدگان سراسر آنرا در زیر پوشانیده بود ، فرضیه پرداز
ایرانی مدعی میشود ((حمله اعراب به ایران با هیچ مقاومت درخشانی در جولاء
و نهاوند روبه رو نشد )) (اسلام شناسی)
و باز هم وقتی که همین وتاریخ
نگاران مسلمان از یکصد و سی شورش پیاپی در استان ها و شهر های مختلف ایران
( ری ، همدان ، اصفهان ، کرمان ، استخر ، گرگان ، قم ، گیلان ، طبرستان ،
دیلم ، سیستان ، فارس ، خراسان ، آذربایجان ، خوارزم ، فاریاب ، نیشابور ،
بخارا ، دارابگرد ) و از سر کوبی های خونین این شورش ها و تجدید مکرر آنها
خبر میدهد (که گزارش جامعی از آنها را در کتاب ((ملاحظات در تاریخ ایران
)) پژوهشگر معاصر علی میرفطروس میتوان یافت ) باز همین فرضیه پرداز اظهار
اطمینان میکند که ((ایران از همان اول احساس کرد که اسلام همان گمشده ای
است که بدنبالش می گشته است ، برای همین بود که ملیت خودش را ول کرد ، مذهب
خودش را ول کرد ، و سنتهای خودش را ول کرد و به طرف اسلام رفت
واتفاقا این تقلب بیش از آنکه از جانب بیگانگان صورت گرفته باشد از خجانب کسانی از خود ایرانیان صورت گرفته است. وقتی بزرگترین مورخ جهان ابن خلدون ، مینویسد که ((پیش از حمله اعراب ایرانیان سرزمین هایی پهناور در اختیار داشتند با جمعیت بسیار و با تمدنی بزرگ ، ولی بعد از آنکه عرب با نیروی شمشیر بر آنان استیلا یافت چنان دست خوش تاراج و ویرانی شدند که گویی هرگز وجود نداشته _ زیرا گرایش طبیعی عرب این است که رزق خویش را سر نیزه خود بجوید اگر در این مسیر به قدرت و حاکمیت دست یابد دیگر حد و حصری برای غارتگری خود نشناسد ، و بدین ترتیب است که تمدن اقوام مغلوب منقرض می شود ، و این درست همان امری بود که در ایران اتفاق افتاد )) ، فرضیه پردازی ایرانی ، در سالهای پایانی قرن بیستم ، ادعا میکند که (( ایرانی اسلام را با آغوش باز پذیرفت و هیچ کس نمیتواند بگوید که ایرانی از همان اول در برابر اسلام قرار گرفت و نخواست آنرا بپذیرد)) (علی شریعتی:علی و حیات بارورش پس از مرگ ) و وقتی معتبر ترین مورخان خود جهان اسلام : طبری ، ابن الاثیر ، دینوری ، یعقوبی ، بلاذری ، ابن فقیه ، راوندی ، مسعودی از صد هزار کشته ایرانی در جولاء نام میبرند ، و متذکر میشوند ، که این دشت نبرد بهمین دلیل از جانب اعراب جولاء (پوشیده) نامیده شد که اجساد کشته شدگان سراسر آنرا در زیر پوشانیده بود ، فرضیه پرداز ایرانی مدعی میشود ((حمله اعراب به ایران با هیچ مقاومت درخشانی در جولاء و نهاوند روبه رو نشد )) (اسلام شناسی)
و باز هم وقتی که همین وتاریخ نگاران مسلمان از یکصد و سی شورش پیاپی در استان ها و شهر های مختلف ایران ( ری ، همدان ، اصفهان ، کرمان ، استخر ، گرگان ، قم ، گیلان ، طبرستان ، دیلم ، سیستان ، فارس ، خراسان ، آذربایجان ، خوارزم ، فاریاب ، نیشابور ، بخارا ، دارابگرد ) و از سر کوبی های خونین این شورش ها و تجدید مکرر آنها خبر میدهد (که گزارش جامعی از آنها را در کتاب ((ملاحظات در تاریخ ایران )) پژوهشگر معاصر علی میرفطروس میتوان یافت ) باز همین فرضیه پرداز اظهار اطمینان میکند که ((ایران از همان اول احساس کرد که اسلام همان گمشده ای است که بدنبالش می گشته است ، برای همین بود که ملیت خودش را ول کرد ، مذهب خودش را ول کرد ، و سنتهای خودش را ول کرد و به طرف اسلام رفت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر